در ادامه معرفی پست قبل، فهرست فیلم هایی که در تابستان دیدم را اینجا قرار می دهم. باشد زین میان کسی بهره ای برد.
فیلم های ایرانی:
رسوایی - یک سطر واقعیت - رژیم طلایی - قاعده تصادف
پ.ن: قاعده تصادف این میان فیلم خوبی است.
فیلم های خارجی:
1- just like a woman
فیلمی با بازی گلشیفته فراهانی. فیلمی که ابتدای اون رو خیلی دوست داشتم و فکر می کردم با یک فیلم روانشناسی خوب در حیطه سفر قهرمانی مواحهم اما ادامه فیلم من رو نا امید کرد.
2- 21 and over
فیلمی در ژانر ظنز که حرف های جالبی در حیطه روانشناسی رو در قالب طنز بیان می کرد.
3- spring breakers
فیلمی با بازی سلنا گومز که داستان زندگی چند دختر طغیانگر رو روایت می کنه. دخترانی که دلشون می خواد بی قید و بند و بدون هیچ گونه محدودیتی زندگی رو تجربه کنند.
4- the words
فیلمی که تا نزدیک انتها بسیار جذاب و هیچان انگیز پیش رفت و بیننده رو با خودش همراه می کرد اما انتهای داستان واقعاً نا امید کننده بود!
5- liberal arts
فیلمی به نویسندگی و کارگردانی و یازیگری جاش راندر که دو نفر در این عصر ارتباطات عشق را از طریق نامه نگاری تجربه می کنند.
6- hope springs
فیلمی عالی با بازی مریل استریپ در باب مشکلات زناشویی
7- promised land
فیلمی درباره بشر امروزی که باید میان سنت و تجدد تصمیم بگیرد.
8- amour
عشق آرام و زیبای زن و شوهری در پیری
9- this is 40
فیلمی طنز در باره بحران میانسالی
10- argo
فیلمی درباره حوادث لانه جاسوسی آمریکا در ایران. حرف و حدیث درباره این فیلم زیاد بوده اما به نظرم باید به عنوان یک ایرانی این فیلم را دید تا بفهمیم جهان و مخصوصا آمریکا نظرشون درباره ایران و اقدامات ایرانیان چیه.
11- flight
این فیلم رو خیلی خیلی دوست داشتم. فیلمی با بازی بینظیر دنزل واشنگتن که در فیلم مشکلش رو برای سال ها انکار و پنهان می کنه و نمی خواد بپذیره که یک معتاد به الکله اما زمانی که بنا به حادثه ای مجبور به پذیرش این مساله میشه اون رو با تمام وجود می پذیره. این فیلم رو حتماً ببینید درس های بزرگی میده.
12- life of pi
درباره این فیلم یک پست جداگانه نوشتم.
13- parker
یک فیلم اکشن با بازی جنیفر لوپز
14- love actually
فیلم خوبی بود درباره عشق واقعی و اینکه عشق سن و موقعیت اجتماعی و بسیاری فاکتورهای دیگه رو نادیده می گیره و فقط و فقط حس دوست داشتن رو مدنظر داره.
15- think like a man
این فیلم بر اساس یک کتاب با نام think like a man, act like a woman به نویسندگی استیو هاروی ساخته شده و نشون میده که زن ها چه کارهایی را برای داشتن یک رابطه عاطفی خوب انجام بدهند. این کتاب توسط نسل نواندیش هم منتشر شده.
16- life or something like it
فیلمی عالی با بازی آنجلینا جولی. اگه به شما بگویند فقط همین یک هفته را زنده هستید چه می کنید؟
17- what to expect when you are expecting
فیلمی طنز که البته من را به گریه درآورد! درباره حس زیبای مادر شدن.
پ.ن: تمام این فیلم ها رو خیلی زیاد دوست داشتم اما موارد 6-8-11-12-15 و 16 عالی بودند و بی نهایت لذت بردم از دیدنشون.
همیشه رسم بر اینه که جوجه رو آخر پاییز بشمارند اما من می خواهم در پایان تابستان سال 92 این کار را انجام دهم و به یاد بسپارم چه کتاب هایی در تابستان خوانده ام و چه فیلم هایی دیده ام:
اصولاً کتاب هایی که من می خوانم به چهار دسته طبقه بندی می شوند. رمان، داستان کوتاه، شعر و روانشناسی
در دسته رمان کتاب هایی که در تابستان 92 خوانده ام شامل موارد زیر است:
1-بت دوره گرد - مرجان بصیری
2-پرچینی از اقاقیا - مرجان ریاحی
3- شوهر عزیز من - فریبا کلهر
4- نیمه ناتمام - نسرین قربانی
5- جاناتان مرغ دریایی - ریچارد باخ
در دسته داستان کوتاه کتاب هایی که در تابستان 92 خوانده ام شامل موارد زیر است:
6- سارای همه - فرشته احمدی
7- روزی که هزار بار عاشق شدم - روح انگیز شریفیان
8- خانجون و خواب شمرون - شرمین نادری
در دسته شعر کتاب هایی که در تابستان 92 خوانده ام شامل موارد زیر است:
9- ملخ های حاصلخیز - اکبر اکسیر
10- دوستت دارم همین - امیر عباس مهندس
11- هزار و یک سال مانده به من- سرو آزاد ستوده
12- اتاق پرو - مهدی اشرفی
13- گزینه اشعار - عمران صلاحی
14- نوائی هم آهنگ باران -فریدون مشیری
در دسته روانشناسی کتاب هایی که در تابستان 92 خوانده ام شامل موارد زیر است:
15- مرداب روح -جیمز هولیس
داستان زندگی خانواده ای 7 نفره از قبل از انقلاب تا به حال از زبان دختر وسطی خانواده نقل می شود. داستانی که در ابتدا با جزئیات تمام شخصیت ها را توصیف می کند و ما از خلال حرف و رفتارهایشان آن ها را به خوبی می شناسیم گویی که سال هاست با آن ها آشنایم، اما هر چقدر به انتهای داستان نزدیک می شویم تند و تند شخصیت ها می آیند و می روند، می میرند و می کشند! و این بزرگترین نقطه ضعف داستان است.
مهناز روای داستان گاهی چند جمله را پشت سر هم از آدم های مختلف داستان در موقعیت های مختلف ِ حال و گذشته بیان می کند که در آنِ واحد با چند جمله مختلف با نظر شخصیت های گوناگون درباره یک موضوع خاص آشنا می شویم و در تمام کل رمان این نوع از گفتن می شود سبک خاص ِ نسرین قربانی نویسنده داستان.
" نادر برای اولین بار تکه ای از فیلم نامه را برایم خوانده بود: نظرت چیه؟
از کی برایش مهم شده بودم؟!
آقاجون به عزیز گفته بود : من زنی نمی خوام که فقط بشوره و بپزه.
عزیز به مرجان غر زده بود: مردا همشون سر تا پا یه کرباسن.
صبا گفت: مرتیکه پدر سوخته!
عزیز گفته بود:
مردا همشون یه کرباسن!
توی دلم گفتم: همه کرباسارو یه جور نمی بافتن عزیز خانوم، نوع مرغوبش هم هست. "
نیمه ناتمام به ما می آموزد " کک دنیا هم برای رنج و شادی آدم ها نمی گزد. " این خودِ ما هستیم که باید حواسمان را جمع کنیم " تا خرخره توی غم و غصه فرو نرویم. " و زندگی نزیسته خود را از لابلای استعدادها و توانمدنی ها و ظرفیت مان پیدا کنیم و نیمه ناتمام زندگی مان را خودمان کامل کنیم چرا که به قول مهناز : " زندگی آن قدر صیقلم داده بود که بدانم هر کسی در قلبش نیمه نا تمامی دارد که سال هایی را با او سپری م یکند. سپس هر دو با هم به خاک سپرده می شوند."
در پیچ جاده ای لغزنده هنگام گرفتن ترمز اتومبیل، وقتی نمی دانی این پیچ لغزنده و سخت را که می گذرانی هنوز زنده ای یا نه. آن موقع ترس و امید حسی است که تومان و برای لحظاتی اندک تو را فرا می گیرد. امیدی که آن لحظه داری تنها به منبعی فراتر از نیرو و قدرت انسانی است. امید به منبعی که می دانی فراتر از محاسبات عقلانی می تواند تو را نجات دهد. نام آن منبع عظیم و قدرتمند می تواند الله باشد، پسر خدا باشد یا نام خدایان هند و بودا. هر چه هست خدا همان خدایی است که در سختی ها به او تکیه می کنیم و بنا به گفته قرآن مسلمین، بعد از پایان یافتن سختی و مشقت او را از یاد می بریم.
پی پسر هندی در سفر پر مخاطره اش پس از غرق شدن کشتی حاوی خانواده و حیوانات باغ وحششان، آنجایی که هیچ امیدی ندارد، آنجایی که به گفته خود او فکر می کرده خدا او را به حال خود رها کرده، آنجایی که به نظر می رسده خدا به رنج تنهایی او در دریا کنار یک ببر بنگالی اهمیت نمی دهد، خدا به داد او رسیده و باز به گفته خود او در تمامی زمان ها خدا حواسش به او بوده. به او جای استراحت داده و نشانه ای تا سفرش را برای زنده ماندن ادامه دهد.
پی که نام اصلی اش بسیار طولانی بوده و همسالانش با واژه ای نامناسب نام او را صدا می زدند، تصمیم می گیرد نام خود را به صورت مخفف به پی تغییر دهد که یادآور عدد پی ریاضی است که نشان دهنده شعاع دایره باشد. گویی که او مرکز جهان است و من را یاد این شعر حافظ می اندازد که در دایره قسمت ما نقطه پرگاریم. گویی بعضی چیزها در سرونشت ما مقدر شده و خدایی که ممکن است خیلی ها بودنش را باور نداشته باشند، مقدر کرده که در زندگی ما همه رنج ها و سختی هایی وجود داشته باشدتا از خلال آن ها معنای زندگی را دریابیم.
فیلم زندگی پی قرار است به ما بگوید که خدایی هست. نمی دانم بعد از دیدن این فیلم کسانی که بودن خدا را منکر می شوند حضور او را در زندگی شان حس خواهند کرد یا نه اما مطمئنم به یاد آن لحظات سخت زندگی شان می افتند که دلشان می خواسته کشتی زندگی شان در لنگری مطمئن توقف کند و آن لنگر مطمئن قطعاً نیرویی فراتر از نیروی فکر و تعقل آدمی است.