«نازنینم! عادت نیست از این فاصله برای تو نوشتن اجبار است». اولین جمله کتابی که قرار بوده نامههای زنی باشد عاشق، زنی که ما او را پیشتر در قامت یک شاعر میشناختیم و میشناسیم. نیکی فیروزکوهی شاعری که شعرهای سپید او را گاه به گاه در فضای مجازی یا سایتهای مختلف خواندهایم بی آنکه نام شاعر یا نویسنده متن ادبی را بدانیم. نیکی فیروزکوهی کتاب «درخانه ما عشق کجا ضیافت داشت؟» را اولین بار سال93 در انتشارات ماه باران منتشر کرد. تعداد 137 نامهای که به نوشته نویسنده نامهها، آنها را در خلوت خود نوشته است. نیکی فیروزکوهی ابتدای کتاب آورده است: «نامهها هرگز ارسال نشدند. نامهها جمعآوری شد تا روزی به دست هزاران نفری برسد که در فاصلههایی به غایت دور، بی هیچ تصوری از دلتنگی زندگی میکنند».
در واقع با این مقدمه نامهها شکل شخصی خود را از دست دادهاند و هر کسی میتواند به فراخور حال و هوای خود از متن نامهها به عنوان یک متن ادبی و یا یک دل نوشته استفاده کند. هر چند ردپایی از احساس و دلتنگی نویسنده در برخی نامهها یافت میشود اما مخاطب و زمان نوشتن نامهها نامعلوم است؛ از این رو نامهها نه یک نامه که بیشتر به دل نوشتهها و متون ادبی لطیفی میمانند که نویسنده آنها را در حالات روحی مختلف نگاشته است اما از خلل نامهها میتوان به روحیه نویسنده پی برد و دانست که او عزیزی را از نظر عاطفی از دست داده است و حتی برخی نامهها برای خواننده درسهایی در پی دارد و در واقع جهان بینی نویسنده را بیان میکنند؛ آنجا که فیروزکوهی میگوید: «باید باور کنیم که در واقع هیچکس خوشبخت یا بدبخت نیست. خوشبختی و بدبختی تنها دو واژهاند که ما برای بیان احساسات قلبیمان در یک لحظه یا برای تعریف حالات روحی خود در دوران خاصی به کار میبریم».
یکی از تفاوتهای کتاب نامههای نیکی فیروزکوهی با موارد مشابه در طرح جلد آن است. بر خلاف سایر موارد مشابه، طرح جلد کاملاً با مفهوم کتاب سازگار است. روی جلد طرح یک نامه واقعی را با قسمت آدرس گیرنده و آدرس فرستنده و تمبر جمهوری اسلامی ایران میبینیم که در قسمت گیرنده نام کتاب و در قسمت فرستنده نام نویسنده کتاب نوشته شده است. کتاب «در خانه ما عشق کجا ضیافت داشت؟» توسط نشر ماه باران اولین بار در سال 1393 با قیمت 16 هزار تومان منتشر شده است.
نامه هفتاد و سوم:
راستی ساکن سیاره دیگری اگر نباشی، یک ستاره که باید داشته باشی...
نباید؟
صد و بیست و چهارمین نامه:
تا تو در آغوش من گل نکنی
این بهار
بهار نمی شود