تهران نوشت

دل‌نوشته ها، تحلیل فیلم و کتاب

تهران نوشت

دل‌نوشته ها، تحلیل فیلم و کتاب

چاه به چاه

« ناخن را از ریشه سست کرد. مثل دندانپزشکی که دندان را یک دفعه نکشد، بلکه اول دندان را تکان بدهد به این و و آن ور و شلش کند. احساس کردم که دارم از حال می روم ولی از حال نرفتم. یعنی درد آنقدر شدید بود که امکان نداشت از حال بروم. بعد جیغ زدم. می خواستم با جیغم مستاصلش کنم. گفت اگر جیغ بکشی نمی توانم تمامش کنم و می گذارم ناخنت همان طور روی انگشت بماند. گفت اگر سر و صدا کنی زیر ناخنت سوزن فرو می کنم. چقدر یک نفر می توانست بی رحم باشد. بی رحمی کشتن به مراتب کمتر از بی رحمی کشیدن ناخن است. بی رحمی کشتن به مراتب کمتر از بی رحمی فرو کردن زیر ناخنی است که ریشه اش سست شده تا کشیده شود». صفحه 25

این بخش با ایین جزئیات تکان دهنده و حتی چندش آور تنها بخش ملیحی از کتاب «چاه به چاه» رضا براهنی است. داستان درباره فردی است که در سپاه دانش درس می‌خوانده و روزی ساواک او را به زندان می برند و شکنجه می کنند به این جرم که اعتراف کند تپانچه ای را که به دوستش فروخته کجای ده‌شان پنهان کرده. در واقع حمید؛ شخصیت اول داستان که پسری است اهل شمال و ساده که اهل هیچ کار سیاسی هم نیست روزی برای نیاز به پول تپانچه قدیمی پدرش را به دوستش می فروشد و دوستش بی آنکه حمید با خبر شود این تپانچه را برای اقدامات مسلحانه خود علیه رژیم شاه می خواسته. 



رمان چاه به چاه پر از جزئیات شکنجه و فحش و بازجویی است و این فضا با جزئیات بیان شده به گونه ای که می توان داستان های براهنی را داستان هایی دانست که تماماً در زندان ساواک می گذرد اما، یک امایی که وجود دارد این است که متاسفانه می توان همین متن و همین فضا را برای دوره کنونی هم متصور شد. تاریخ بی آنکه بخواهم غرض ورزی یا سیاه نمایی کنم تکرار می شود، حال عده ای از این حرف خوششان بیاد یا نیاید فرقی در وضعیت موجود نمی کند. رژیم کنونی می خواهد نشان دهد که رژیم سابق پست و بی رحم بوده در قبال کوچکترین تحرکی غافل از آنکه ... بگذریم...


در این داستان و در همان سلولی که حمید زندانی است دکتری زندانی شده است که قرار نیست هیچ وقت آزاد شود. ما از زبان این دکتر که بیشتر و بهتر می داند و لفظ قلم تر حرف می زند حرف های نویسنده را در واقع می شنویم. در جایی به دکتر گفته می شود: «ببین دکتر، خائن تر از تو به این سیستم شاهنشاهی در روی زمین پیدا نمی شود. یک چریک، یک دزد، یک تروربست، یک سوء قصد کننده، یک نفر است در مقابل یک نفر ولی تو می خواهی سی میلیون نفر را علیه ما تحریک کنی. خیانت یعنی این! باید گردنت را زیر تبر گذاشت». صفحه 63

ببینید چقدر می شود از فکر و حرف یک نفر ترسید. این یک نفرها در همه دوران تاریخ حضور داشته اند. رژیم کنونی می خواهد نشان دهد که رژیم سابق تنها از این یک نفرها می ترسید غافل از آنکه... بگذریم...


باز هم جایی دکتر می گوید: «مردم مثل یک جنگل هستند، یک درخت را می توان با تبر زد و انداخت، می توان صد یا هزار درخت را با تبر زد و انداخت، ولی هیچ کس نمی تواند جنگل را بزند و بیندازد. هیچ کس این قدرت را ندارد. پس باید قدرتی مثل جنگل داشت. برای زنده ماندن نمی توان فقط به زندگی تکیه کرد. باید به زندگی دیگران هم نکیه کرد. باید جزئی از جنگل بود. به دلیل اینکه جنگل، تقریباً همیشه دست نخورده باقی می ماند».  صفحه 31


ما هم جزئی از جنگل ایم یادتان هست که ما بی شماریم...


کتاب «چاه به چاه» رضا براهنی، انتشارات نگاه، چاپ اول 1393، نوشته شده بهمن 1352، قیمت: 6000 تومان 




نظرات 1 + ارسال نظر
حورا پنج‌شنبه 14 خرداد 1394 ساعت 09:04 http://www.monolog.blog.ir

رضا براهنی یکی از نویسندهای موردعلاقه منه، و رازهای سرزمین من هم بهترین کتابی که از او خوندم.
البته کتاب آواز کشتگان هم خواندنی است.

من این اولین کتابی بود که از براهنی می خوندم و بی نهایت ترغیب شدم که کتاب های دیگه اش رو هم بخونم مخصوصاً اینکه شنیدم این ضعیف ترین کتابش بوده! :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد