تهران نوشت

دل‌نوشته ها، تحلیل فیلم و کتاب

تهران نوشت

دل‌نوشته ها، تحلیل فیلم و کتاب

احساسات پنهان شده

صدای کتری را که می‌شنوم، دفتر یادداشت را می‌بندم و بلند می‌شوم. لیوان را پر از پای می‌کنم و دوباره برمی‌گردم به اتاق. صفحه دفتر جلوی رویم باز است. می‌خواهم بنویسم از هفته‌ای که گذشت. از دوستانی که برای اولین بار دیدمشان. از دوستان هدفی که دیدمشان و مرور اهداف یک ماهه‌مان، از باغ نگارستانی که رفتم، از کاخ سعدآبادی که رفتم، از فوق‎العاده‌ترین کتابی که این مدت خواندم، از شعرهای زیبا و لطیفی که خواندم و حض بردم، از فیلم‌های خوبی که دیده‌ام و از چند فیلمی مزخرفی که بعد از دیدنشان گفته‌ام حیف پول و وقت اما نمی‌توانم بنویسم. سرم به شدت درد می‌کند. حتی خوردن چای هم خوبش نمی‌کند. یادم می‌افتد که چند وقت است خودکار دست نگرفته‌ام تا یک متن طولانی را بنوبسم. یادم می‌افتد تقریباً هر روز این دو سال اخیر را در همین وبلاگ می‌نوشتم؛ اما از کی بود که دیگر ننوشتم. از وقتی که سر و کله آشناها اینجا و در این وبلاگ پیدایشان شد. چرا دیگر نخواستم کسی از احساسم باخبر شود. چرا همه پست‌های شخصی را حذف و برای خودم بایگانی کردم. چرا نخواستم کسی حس و حال هر روزه‌ام را بفهمد. مخفی کردن احساسات برای آشنایان عادی است یا برای من پیش آمد.
دفتر را باز می‌کنم. می‌نویسم نه یک صفحه که حدود سه صفحه. حالا با کاغذ و خودکار آشتی کرده‌ام. دلم می‌خواهد بیشتر و بیشتر بنویسم. احتمالاً این پست هم بعد از مدتی بایگانی شود. این روزها احساسات پنهان شده زیاد دارم اما ترجیح می‌دهم پشت نقاب خوبم پنهان شوم.
نظرات 2 + ارسال نظر
شیر ین دوشنبه 10 آذر 1393 ساعت 12:13 http://shirinm68.blogfa.com

سلام عزیزم شاید این زندگی اجازه نداد زودتر از اینا بهت سر بزنم اما همیشه به یادتم .......

مررررسی شیرین جانم
من هم همیشه وبلاگت رو دنبال می کنم اما نظر نمی گذارم

اندر احوالات سه‌شنبه 11 آذر 1393 ساعت 15:42 http://andarahvalat30.blogsky.com

این حس رو منم بعد از یه مدت وبلاگ نویسی داشتم
دیگه آدم احساس امنیت نمی کنه

ایهیم
اوایل فکر می کردم خیلی بده اما حالا می بینم در عوضش میشه با دفتر و خودکار آشتی کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد