تهران نوشت

دل‌نوشته ها، تحلیل فیلم و کتاب

تهران نوشت

دل‌نوشته ها، تحلیل فیلم و کتاب

چهار بیجار

1-دوستانم بهم گفتن روز تولدت خوش بگذرون، هر کاری دوست داری انجام بده، به خودت کادو بده و برو بگرد. من هم دوست داشتم این کارها رو انجام بدم اما هیچ کدوم از این کارها رو انجام ندادم و نشستم خونه کار کردم؛ مثل روزهای دیگه. اصلاً چه فرقی می کرد. 28 دی هم مثل بقیه روزها اومد و رفت. 


2-شب یلدا نامه ای نوشته بودم به خدا و در واقع با خداهه درد دل کرده بودم و گذاشته بودم وسط دیوان حافظم، دقیقاً وسط غزلی که اون شب توی تفال به حافظ واسم اومده بود. چند روز پیش پدر دیوان حافظ می خواست من هم دیوانم رو بهش دادم بدون اینکه یادم باشه همچین برگه ای هم هست. چند ساعتی دیوان دستش بود و می خوند. یعنی اون نامه رو دیده و خونده؟ آیا خونده و به روی خودش نمیاره یا اصلاً ندیده؟! خدا کنه ندیده باشه :))


3-یک ساعت و نیم نشستم فیلم «پنجاه قدم آخر» کیومرث پوراحمد رو دیدم. البته یک ساعت و نیمی که شد حدود سه ساعت؛ از بس وسطش پا شدم، مجله خوندم و خلاصه همه کاری کردم غیر از فیلم دیدن. بس که این فیلم کسل کننده و مزخرف بود. نیم ساعت اولش خوب بود اما بعد گند زده شد. من که نفهمیدم این فیلم قرار بود درباره جنگ و جبهه باشه، درباره تنهایی آدم ها باشه. خلاصه که این بار پوراحمد نتونسته بود مخاطبش رو جذب کنه.


4-تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه

  لب زخم دیده بگشا صف انتظار بشکن



نظرات 3 + ارسال نظر
اندر احوالات شنبه 4 بهمن 1393 ساعت 10:03 http://andarahvalat30.blogsky.com

وای خدا کنه بابات ندیده باشه نامه رو

آره واقعا تو درک می کنی من چی میگم :(
دقت کردی عاشق این بیجارها شدم دیگه دست از سرشون بر نمیدارم

هما چهارشنبه 8 بهمن 1393 ساعت 11:10 http://t1a1n1h1a.blogfa.com/

سلام.اگه نخونه که خداراشکر اما اگه خونده باشه هم طوری نیست حتما"حکمت خداست

نبض یک مرد چهارشنبه 8 بهمن 1393 ساعت 12:26 http://nabze1mard.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد