رمان " آبی تر از گناه یا بر مدار هلال آن حکایت سنگین بار " را می توان از دو منظر مورد بررسی قرار داد. یکی از بعد محتوا و دیگری از بعد روایت داستانی. از نظر روایت داستانی، داستان یک شوک بزرگ در انتهایش دارد. شاید هم بیش از یک سورپرایز برای خواننده داشته باشد. آنقدری که وقتی فصل 10 را می خوانی نمی دانی این فصل را باور کنی یا فصل قبل را. در کل 10 فصل هم آنچنان نکات ریزی دارد که اگر به یکی از آن ها توجه نکنی، در پایان نمی توانی دریابی که چرا اینگونه شد.
اما از دید محتوا، علت و معلولی داستان مشخص و واضح است و این نکته مثبتی است اما آنچنان قوام ندارد که بتواند خواننده را راضی کند که چرا شخصیت اول و بی نام داستان دست به چنین عملی زده.
داستان " آبی تر از گناه " نوشته محمد حسینی حکایت جوانی است که از شهرستان به تهران آمده و به قتل محکوم شده و حالا روایت اول شخص او را برای بازجوهایش می خوانیم که در هر فصل از 10 فصل این کتاب با نکات تازه ای از ماجرا روبرو می شویم.
روایت داستان آنقدر نو و جذاب هست که کتاب برنده دو جایزه شده و به چاپ ششم رسیده. کتاب فوق جایزه ششمین دوره مهرگان ادب در سال 84 را به عنوان بهترین رمان فارسی سال به خود اختصاص داده و جایزه دیگر آن در پنجمین دوره جایزه هوشنگ گلشیری باز در سال 84 به عنوان بهترین رمان سال بوده است.
خود من به شخصه کتاب را دو بار متوالی خواندم و برای بار دوم به نکات بسیار ریز و جزئی توجه بیشتری داشتم تا به درک هیجان و تعلیق پایانی داستان کمک بیشتری کرده باشد.
خواندن این لینک نیز برای شناخت بیشتر شما از این کتاب مفید و جالب است.