-
je l'aimais
شنبه 27 مهر 1392 23:19
" زندگی حتی وقتی انکارش می کنی، حتی وقتی نادیده اش می گیری، حتی وقتی نمی خواهی اش از ناامیدی های تو قوی تر است. از هر چیز دیگری قوی تر است. " زندگی جریان دارد چه بر وفق مرادت باشد و چه آرزوهایت را بر باد رفته بدانی. اما لحظه ای در زندگی ات فرا می رسد که دلیل طرز رفتار اطرافیانت را می فهمی و آن وقت شاید کمی...
-
love types
چهارشنبه 17 مهر 1392 19:02
خیلی قبل ها تستی را در سایت ایران ذهن زده بودم مبنی بر تست شخصیت mbti. این تست در جهان بسیار مطرح و معتبر است و کتاب های زیادی بر اساس شخصیت شناسی mbti در بابِ ازدواج و کار مناسب با تیپ شخصیتی نوشته شده است اما هیچ کدام به اندازه کتاب جدیدی که بر این اساس خواندم برای من کاربردی و تاثرگذار نبوده است. در کتاب انواع عشق...
-
به مناسبت زادروز سهراب سپهری در نیمه مهر ماه
دوشنبه 15 مهر 1392 14:54
مطلب جدید من را به مناسبت زادروز سهراب سپهری در کانون ادبی پرشین بلاگ بخوانید.
-
دربند
سهشنبه 9 مهر 1392 20:17
شجاعت همرا با ترس، آخر ِ مرام و معرفت توی دوستی، درسخوان و با نمک؛ همه این ها میشود خصوصیات نازنین بیاتی توی فیلم دربند. فیلمی با بازی های عالی و خیلی خوش ساخت که روان و در عین حال با هیجان پیش می رود بدون آنکه بیننده خسته شود و یا حوصله اش سر برود. فیلمی در بابِ رفاقت های نسل ما، در بابِ بی وفایی پسرها در دوستی، در...
-
چهل سالگی
چهارشنبه 3 مهر 1392 20:40
وقتی به جایی از زندگی ات می رسی که سن و اعداد برایت مهم جلوه می کنند، بدون آنکه خودت حتی بخوای توجهی به آن سن و عدد داشته باشی. این میان اگر به پشت سر نگاهی بیاندازی و ببینی به خواسته هایی که روزی تو را سر ذوق می آروده، نرسیده ای، حالت بیشتر گرفته می شود آنقدری که فکر می کنی زندگی را باخته ای. چهل سالگی نیز از سن هایی...
-
فیلم های تابستانی
یکشنبه 31 شهریور 1392 11:42
در ادامه معرفی پست قبل، فهرست فیلم هایی که در تابستان دیدم را اینجا قرار می دهم. باشد زین میان کسی بهره ای برد. فیلم های ایرانی: رسوایی - یک سطر واقعیت - رژیم طلایی - قاعده تصادف پ.ن: قاعده تصادف این میان فیلم خوبی است. فیلم های خارجی: 1- just like a woman فیلمی با بازی گلشیفته فراهانی. فیلمی که ابتدای اون رو خیلی...
-
کتاب های تابستانی
شنبه 30 شهریور 1392 00:00
همیشه رسم بر اینه که جوجه رو آخر پاییز بشمارند اما من می خواهم در پایان تابستان سال 92 این کار را انجام دهم و به یاد بسپارم چه کتاب هایی در تابستان خوانده ام و چه فیلم هایی دیده ام: اصولاً کتاب هایی که من می خوانم به چهار دسته طبقه بندی می شوند. رمان، داستان کوتاه، شعر و روانشناسی در دسته رمان کتاب هایی که در تابستان...
-
نیمه ناتمام
سهشنبه 12 شهریور 1392 14:12
داستان زندگی خانواده ای 7 نفره از قبل از انقلاب تا به حال از زبان دختر وسطی خانواده نقل می شود. داستانی که در ابتدا با جزئیات تمام شخصیت ها را توصیف می کند و ما از خلال حرف و رفتارهایشان آن ها را به خوبی می شناسیم گویی که سال هاست با آن ها آشنایم، اما هر چقدر به انتهای داستان نزدیک می شویم تند و تند شخصیت ها می آیند و...
-
life of pi
شنبه 2 شهریور 1392 22:06
در پیچ جاده ای لغزنده هنگام گرفتن ترمز اتومبیل، وقتی نمی دانی این پیچ لغزنده و سخت را که می گذرانی هنوز زنده ای یا نه. آن موقع ترس و امید حسی است که تومان و برای لحظاتی اندک تو را فرا می گیرد. امیدی که آن لحظه داری تنها به منبعی فراتر از نیرو و قدرت انسانی است. امید به منبعی که می دانی فراتر از محاسبات عقلانی می تواند...
-
مرداب روح
جمعه 11 مرداد 1392 18:07
بی شک یکی از بهترن کتاب های روانشناسی که تا به حال خوانده ام، کتاب مرداب روح نوشته جیمز هولیس است. کتابی فوق العاده عالی که لبّ کلام این کتاب در جمله ای نهفته است که روی جلد این کتاب ذکر شده: رنج ها حرف های جذابی برای گفتن دارند. این کتاب بیان می دارد تمامی رنج هایی که انسان در زندگی با آن مواجه است و این رنج ها را...
-
سارای همه
سهشنبه 8 مرداد 1392 13:44
فر شته احمدی را با کتاب پری فراموشی به خاطر داشتم که کتاب فوق تندیس کتاب برگزیده کتابفروشان را در جایزه «روزی روزگاری» در سال 1388 دریافت کرد ه. وقتی در نمایشگاه کتاب و از غرفه نشر ققنوس چند رمان خوب خریدم، با وجود آنکه کتاب داستان خوانده و نخوانده زیاد داشتم اما دوست داشتم که یک کتاب داستان خوب هم بخرم و چه کتابی...
-
ضد حالات
سهشنبه 1 مرداد 1392 12:31
سعید بیابانکی را از جلسات شعر طنز به خاطر داشتم و گاهی اشعارش را در وبلاگش دنبال می کردم. اوایل امسال در سایت دکتر شیری تبلبغ کتاب جدیدشون رو دیدم و همون موقع خریدم اما تا به حال فرصت خوندنش رو نداشتم، کتابی که میشه 2 ساعته خوند و ازش لذت برد. کتاب طنز " ضد حالات " چند بخش مختلف داره. در یکی از بخش ها...
-
دوره گردی خاطرات
پنجشنبه 20 تیر 1392 00:44
" خیلی از آدم ها در زندگی خواب می بینند، خیلی از آدم ها در زندگی خاطراتشان را زندگی می کنند اما اگر این رویه از حدی فراتر رفت و تمام زندگی ات را تحت الشعاع خود قرار داد، آن وقت می شود نوعی اختلال که زندگی عادی خود و گاهاً دیگران را مختل می کند. به جای آنکه خوابیدن برایت رویای فراموشی باشد، می شود مصیبت. خاطرات می...
-
کدام گناه؟
سهشنبه 21 خرداد 1392 00:49
رمان " آبی تر از گناه یا بر مدار هلال آن حکایت سنگین بار " را می توان از دو منظر مورد بررسی قرار داد. یکی از بعد محتوا و دیگری از بعد روایت داستانی. از نظر روایت داستانی، داستان یک شوک بزرگ در انتهایش دارد. شاید هم بیش از یک سورپرایز برای خواننده داشته باشد. آنقدری که وقتی فصل 10 را می خوانی نمی دانی این فصل...
-
عاشق لو نرفته
سهشنبه 31 اردیبهشت 1392 22:46
مردها همیشه حق انتخاب دارند یک روز میان تفنگ و ناموسشان یک روز میان معشوق و مادرشان من اما تو را انتخاب می کنم تنها تو را برای تفنگم برای ناموسم برای معشوقم برای مادرم تنها تو آزادی. " کیوان مهرگان " مراسم رونمایی از کتاب " عاشق لو نرفته " کیوان مهرگان امروز در کافه کتاب لاله زار با حضور سوسن...
-
مسافر تنهایی خودم
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 18:12
دکتر غلامحسین معتمدی نیز به مانند دکتر افشین یداللهی روانپزشکی است که شاعر شده یا شاید هم شاعری که روانپزشک شده. کتاب شعر " تو خوابی نبودی که من دیده بودم " با یک شعر پر از حس تنهایی شروع میشه به نام درنگ : ثانیه ها چقدر سنگین است وقتی که خاطره ها از راه می رسند زنگ می زنند و تنهایی در را باز می کند تنهاییی...
-
نرسیده به پل ِ وصل
یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 22:18
مهتاب، آیدا و رویا سه دخترند هم سن و سال من و تو. سه دختر با آرزوهای ممکن و دست یافتنی. سه دختر با حس های مشابه من و تو. با حس پشت سر گذاشتن گذشته و امید به آینده. " اینجا نرسیده به پل ... " اولین نوشته آنیتا یارمحمدی 26 ساله ای است که داستان مهتاب و آیدا و رویا را روایت می کند. در واقع او داستان نمی گوید،...
-
چشم هایش
یکشنبه 1 اردیبهشت 1392 12:19
گفته بودند هنگام دیدن این تئاتر با خودتان دستمال کاغذی برای گریستن به مقدار کافی ببرید. نیازی به این کار نبود. من گریستم اما در درون. گریستم بر تنهایی و اندوه زنی عاشق که هر روز با همسری که ترکش کرده، حرف می زند و چه تلفیق قشنگی با شعر هفته خاکستری که فرهاد خوانده، داشت. واگویه های زنی امیدوار به آینده. زنی که چشم های...
-
گنجشکک اشی مشی لب بوم ما مشین...
چهارشنبه 21 فروردین 1392 10:31
چه فرقی می کند، پیر باشی یا جوان، سالم باشی یا نوعی بیماری داشته باشی. ناگهان هجوم عشق، پایتخت دردت را فتح می کند و حالا این تویی که نباید بگذاری در گذر زمان عشق ات را فراموش کنی. این تویی که نباید بگذاری درخت عشقت پژمرده شود. درخت عشق ریشه دارد گاهی رسیدگی می خواهد. بهتر از این بلد نیستم فیلم " حوض نقاشی "...
-
غشاء های نازک زندگی مان کجاست؟
چهارشنبه 14 فروردین 1392 12:37
یکی از داستان هایی که در طول عید نوروز از سی دی همشهری داستان با صدای خود نویسنده گوش کردم، داستان " غشاء نازک " از فریبا وفی بود. نویسنده از غشاء نازک انار به عنوان استعاره استفاده کرده تا نشان بدهد آدم ها آن چیزی که در ابتدا نشان می دهند، نیستند و زیر غشاء وجودی شان ممکن است شخصیت دیگری نهفته باشد و این...
-
زندگی با چشمان بسته نوشت
شنبه 5 اسفند 1391 12:56
زندگی با چشمان بسته، داستان زندگی همه ماست. همه ماهایی که گاهی چشممون رو روی خوبی ها می بندیم، گاهی باید چشممون رو بدی ها هم ببندیم ولی نمی بندیم، گاهی باید با چشمان بسته بدون سرک کشیدن به زندگی این و اون به زندگی خودمون برسیم و یادمون باشه گاهی با چشمان بسته زندگی کردن، زندگی مون رو نمی سازه. زندگی با چشمان بسته از...
-
کودک درون نوشت
دوشنبه 16 بهمن 1391 22:38
داشتم داستان زیبای " آذر ماه آخر پاییز " از ابراهیم گلستان را می خواندم، نکته ای از دل داستان برایم جالب به نظر آمد. داستان با گفتگوی درونی یا مونولوگ شخصیت اصلی قصه شروع می شود. شخصیت اصلی پاکتی از مادر دوستش دریافت کرده تا به دوستش که از دست حکوکت فراری است برساند. این پاکت دست ساز است و از کاغذهای مشق خط...
-
استعاره زندگی نوشت
شنبه 16 دی 1391 22:41
زمانی می پنداشتم زندگی طی کردن یک خط مستقیم از مبداء به مقصد است. مبداء آن تولد و مقصد آن مرگ و جهان دیگری است. در این مسیر مدرسه می رویم، بعد دانشگاه، ازدواج می کنیم، سرکار می رویم، بچه دار می شویم تا برسیم به پیری و همین و دیگر هیچ. بعد از آن دریافتم که زندگی جنگ و مبارزه است و من جنگجویی هستم که باید در صحنه جنگ...
-
سوتی نوشت
شنبه 9 دی 1391 12:08
همکارم داره تعریف می کنه که " آدرس رو بهم اشتباه دادند. می خواستم برم شریعتی بهم گفتن ایستگاه متروی میرداماد پیاده شو از اونجا راحت برو شریعتی. بعد پیاده شدم دوباره پرسیدم میگن باید از اینجا با سه تا تاکسی بری شریعتی. مجبور شدم تاکسی دربست بگیرم و هشت هزار تومان پول تاکسی بدم. " من هم برای همراهی و همگامی و...